خشونت در فضاي مجازي

۱۷۰ بازديد
يكي از آسيب هاي شبكه هاي اجتماعي، ابراز خصومت و خشمي است كه به صورت كلامي از طريق توهين، تحقير، انتقاد، عذر و بهانه و به كار بردن واژه هاي زشت در اين شبكه ها منتقل مي شود و متاسفانه امروزه تبديل به يكي از رفتارهاي رايج در شبكه هاي مجازي شده است.
امتياز خبر: 54 از 100 تعداد راي دهندگان 2271

 

ماهنامه سپيده دانايي - عطيه رضايي*: شبكه هاي اجتماعي، نسل جديدي از فضايي هستند كه با اينكه عمر خيلي زيادي ندارند، به خوبي توانسته اند جاي خود را در زندگي مردم باز كنند و خيلي از مردم در سنين مختلف و گروه هاي اجتماعي متفاوت، در شبكه هاي اجتماعي مجازي كنار هم گرد مي آيند و از فاصله هاي بسيار دور، از اين طريق با هم ارتباط برقرار مي كنند.

اين شبكه ها بر ابعاد مختلف زندگي فردي و اجتماعي افراد تاثير مي گذارند و در همان حين آسيب هايي نيز به آن ها وارد مي كند. يكي از انواع اين آسيب ها، ابراز خصومت و خشمي است كه به صورت كلامي از طريق توهين، تحقير، انتقاد، عذر و بهانه و به كار بردن واژه هاي زشت در اين شبكه ها منتقل مي شود و متاسفانه امروزه تبديل به يكي از رفتارهاي رايج در شبكه هاي مجازي شده است.
فوران خشم بر روي كيبورد

چرا در فضاي مجازي مي توانيم خشن باشيم؟

چند دليل وجود دارد كه به پرخاش در فضاي مجازي راه مي دهد:

* چهارديواري اختياري

قديم ترها، وقتي با سروصداي بحث ها و دعوا و عزا و عروسي، همسايه ها اذيت مي شدند، مي شد در پاسخ به اعتراض ديگران، با چهره اي حق به جانب فرياد زد: «چارديواري اختياري!». اما امروزه، واژه هاي جديدتري را براي فرياد كردن همان حق قديمي ابداع شده است: «اينجا حريم شخصي من است»، «در مورد من قضاوت نكنيد» و ده ها جمله شبيه اين ها. همين استدلال از نوع حضور در شبكه هاي اجتماعي باعث شده كه افراد اين حق را براي خود قائل شوند كه هر نوع اظهارنظر مثبت و منفي را نسبت به ديگران مطرح كنند و حتي در موارد شديدتر خشم خود را در اين شبكه ها ابراز نموده و از آن به عنوان حق طبيعي خود ياد كنند.

* تخليه هيجاني

ابراز خشم در شبكه هاي اجتماعي اغلب به عنوان روشي براي تخليه احساسات درنظر گرفته مي شود. افراد فكر مي كنند كه با ابزار خشم خود در شبكه هاي مجازي حتي براي لحظه اي آرام مي شوند. شبكه ها اجتماعي اين امكان را به ما مي دهد كه پيش از آنكه فرصتي براي آرام شدن به خودمان دهيم، ناراحتي خود را در اولين فرصت به اشتراك بگذاريم و آن را منتشر كنيم، اما معمولا اين مسئله موجب تشديد خشم و گسترش آن مي شود.

* نداشتن هويت مشخص

فناوري هاي جديد ارتباطي موجب مي شود تا هويت هاي جديدي شكل بگيرد. هويت افراد در اجتماعات مجازي «هويتي ديجيتال» است و سرزمين و نژاد، زبان بومي و محلي، كشور و فرهنگ ملي، هويت افراد را در اجتماعات مجازي خود را با ديگران گسترش دهند.

* روابط آزاد در دنياي مجازي

محيط هاي اينترنتي به ويژه شبكه هاي اجتماعي به گسترش روابط مي انجامد؛ روابطي با هويت جديد. شبكه هاي مجازي به افراد هويتي نامعلوم مي بخشد و چون نظارتي مانند نظارت دنياي واقعي بر آن حاكم نيست، باعث مي شود كه افراد آزادي بيشتري در روابط خود يافته و بتوانند هر نوع نظر و خواسته اي را هر چند خصمانه ابراز كنند.

بروز خشم در دنياي مجازي چه پيامدهايي دارد؟

به طور كلي آسيب هاي رواني شبكه هاي اجتماعي را مي توان در پنج دسته تقسيم بندي كرد.

خشونت در جامعه ايراني

۱۴۱ بازديد

 

خشونت اجتماعي در جامعه ايراني طي سال هاي اخير مصاديق متعددي دارد. يقه يه يقه شدن مردم در خيابان، نزاع، خشونت هاي كلامي، خشونت عليه زنان و كودكان، قتل و... از مهم ترين اين مصدايق هستند.
آفتاب‌‌نيوز :
نظريه‌هاي مختلف اجتماعي به اين نكته تاكيد دارد جوامع عموما در حال بازتوليد آسيب هاي اجتماعي است و يكي از اين آسيب هاي كه در جامعه ايراني اين روزها توليد شده است، خشونت در فضاي شبكه‌هاي اجتماعي است. با اين حال مجيد صفاري نيا دكتراي روان شناسي و استاد دانشگاه علامه طباطبايي معتقد است بخشي از اين مسايل با مفهوم «تاب آوري اجتماعي» قابل تحليل است. 

به گزارش آفتاب‌نيوز، مجيد صفاري نيا عضو و رييس «كميسيون تخصصي روان شناسي اجتماعي» سازمان نظام روانشناسي و مشاوره كشور است كه به بسط وضعيت خشونت در جامعه ايراني مي‌پردازد.

آقاي دكتر اين روزها شاهد افزايش موارد خشونت اجتماعي هستيم. از خشونت سفيد و خشونت در فضاي مجازي گرفته كه تا يك دهه پيش اصلا مفهومي نداشت، تا انواع خشونت عليه كودكان و حتي رواج خشونت عليه مردان در كنار خشونت عليه زنان. به نظر شما دلايل افزايش زمينه‌هاي خشونت اجتماعي چيست؟

در روانشناسي مفهومي داريم با عنوان «تاب آوري اجتماعي». «تاب آوري» مفهوم جديدي است كه ابزاري براي سنجش آن نيز وجود دارد. «تاب آوري اجتماعي» از مولفه‌هاي سلامت اجتماعي است. جامعه ما به دلايل مختلف، تاب آوري اجتماعي‌اش پايين آمده است. يكي از دلايل آن افزايش مهاجرت به شهرهاست. در دو دهه گذشته، مردم ما بيشتر روستا نشين بودند و 70 درصد جمعيت كشور مقيم روستاها بودند. اما بر اساس پژوهشي تا سال 1400 ، هفتاد درصد مردم كشور، شهرنشين و 30 درصد روستا نشين خواهند بود. اين در حالس است كه روستا نشينان شهري، كه به شهرها هجوم آورده‌اند آموزش شهرنشيني نديده‌اند. «مهاجرت» عاملي براي كاهش تاب آوري اجتماعي است.

يكي از دلايل پايين بودن استانداردهاي اجتماعي همچون كاهش استاندارد سلامت اجتماعي، آن است كه خانواده، نقش آرامش بخشي خودش را نسبت به گذشته از دست داده است. خانواده قبلا مامن آرامش و تخليه هيجان بوده ولي به دليل افزايش نيازهاي اقتصادي، ضريب نفوذ اينترنت و ... خانواده نقش آرامش بخشي‌اش را از دست داده و نمي‌تواند نقش قبل را داشته باشد. به اين ترتيب افراد در شرايط عصبي، عصبيت خود را از خانه به جامعه و از جامعه به خانه منتقل مي‌كنند.

علاوه بر اينها، عامل «ازدحام»، زمينه‌هاي مسائل اجتماعي را بيشتر مي‌كند. مثلا در ساعات پر تراكم در مترو، زمينه پرخاش بيشتر مي‌شود، ه چون اصطلاحا ذهن دچار «اضافه بار» مي‎شود و زمينه را «تهديد آميز» مي بيند. به همين دليل است كه در اوقات پرتراكم مترو، مسافران فرصت خروج به يكديگر نمي‌دهند و با پرخاش با يكديگر روبرو مي‌شوند. عامل "اضافه بار شناختي" به خاطر «ازدحام»، درزندگي در شهرهاي شلوغ نمود پيدا مي‌كند.

عامل چهارم، «گم نامي» و «بي خانمان ها» هستند. آدم‌ها در شهرهاي شلوغ، شناخته نمي‌شوند و چون نظارت و كنترلي رويشان نيست، رفتارهاي ناهنجار و مغاير شهروندي انجام مي‎دهند. مسائلي مثل متلك گفتن، فحش دادن، پيچيدن ماشين‌ها جلوي يكديگر در اتوبان​ها، رفتارهاي خشن، آسيب رساندن به اموال عمومي مثل اتوبوس‌ها، خط انداختن روي اتومبيل‌هاي پارك شده در خيابان و ... از جمله نشانه هاي اين موضوع است.

عامل بعدي، عامل «رواني» است. عوامل شخصيتي و رواني در پرخاشگري اجتماعي نقش دارند. سبك فرزند پروري والدين به گونه‌اي شده كه افراد خودشيفته در سطح جوامع بيشتر ديده مي شوند، افسردگي اين افراد پس از مواجهه با حقايق جامعه، منجر به پرخاشگري در فضاي اجتماعي مي شود. آدم افسرده به دليل زودرنجي حوصله ندارد، فردي كه مواد مخدر و يا آمفتامين استفاده كرده، در فضاي اجتماعي ايجاد پرخاشگري مي كند. ميزان و سطح سازگاري در ميان مردم شهرها به دلايل مختلف اجتماعي فرهنگي پايين آمده است. 

عامل بعدي «الگوهاي اجتماعي» است؛ الگوهايي نظير اينكه افراد اگر داد بزنند، حرفشان به كرسي مي نشيند! اين عوامل نيز موثر در ايجاد خشونت ميان افراد است.

از عوامل ديگر مي توان به عامل سلامت اجتماعي اشاره كرد. روانشناسان 60 مولفه همچون اعتياد، بحران اجتماعي، طلاق عاطفي، بحران شادي، آلودگي محيط زيست، بيكاري، كرامت پايين متخصصان، دعواها و نزاع هاي خياباني و... را به عنوان متغيرهاي سلامت اجتماعي برشمرده ​اند. هرچه استانداردها اجتماعي در جامعه كاهش يابد، ميزان عصبانيت اجتماعي بالا مي رود. 

شما عوامل افزايش خشونت اجتماعي را برشمرديد، راه‎هاي كنترل آنها را هم بفرماييد.

اصلاح اين موارد خيلي سخت و نيازمند تدابير كشوري است. به دليل بحران‌هاي موجود، شوراي سلامت اجتماعي با حضور وزراي علوم، آموزش و پرورش، كشور، بهداشت و درمان، فرهنگ و ارشاد اسلامي و روساي سازمان‌هاي بهزيستي و نظام روانشناسي و ورزش و جوانان، مشغول بررسي اين فضا و برنامه ريزي براي ارتقاي سلامت اجتماعي هستند.

اين مساله آنقدر بزرگ است كه سيستمي بايد اصلاح شود تا حال مردم خوب شود. حتي صداوسيما هم بايد وارد عرصه شود. حل اين مسائل، يك موضوع حاكميتي است.

در حال حاضر تك تك اين دستگاه‌ها متولي امر هستند و در شرح وظايفشان آمده است، اما چقدر موفق بوده‌اند؟

با جزيره اي عمل كردن هر يك از دستگاه‌ها، راه به جايي نمي بريم و آنها نتوانسته‌اند به تنهايي به جايي برسند.

سازمان نظام روانشناسي هم يكي از سازمان‌هاي عضو شوراي سلامت اجتماعي است، اين سازمان چقدر در امر كاهش خشونت‌هاي اجتماعي موفق بوده است؟

سازمان نظام، مسئوليت متولي گري ندارد و صرفا يك نظام صنفي است. متولي اين امر، وزارت بهداشت؛ وزارت كشور و سازمان بهزيستي است و سازمان نظام روانشناسي فقط در حوزه پژوهش ها و آموزش ها و حضور در شوراهاي سياست گذاري نقش آفرين است. اساسا سازوكار اقتصادي لازم براي اينكه متولي اين كار باشد را هم ندارد. سازمان نظام روانشناسي فقط مي تواند يك عضو سياست گذار باشد. با مطالعه و پژوهش و كميسيون هايش مي تواند نظر دهد و نسبت به اجراي آن نظارت داشته باشد.

از همين ظرفيت هاي پژوهشي و مشورتي سازمان نظام روانشناسي چقدر استفاده مي شود؟

هيچ استفاده اي نمي شود! گاهي حتي از اعضاي اين سازمان به عنوان كارشناس هم در جلسات دعوت نمي شود. نه در ساختار تصميم گيري و نه در ساختار سياست گذاري، هيچ استفاده اي از ظرفيت هاي سازمان نظام روانشناسي نمي شود. در حاليكه ابعاد روانشناختي بسياري از تصميمات محرز است. اما هويت سازمان نظام روانشناسي توسط سازمانها به رسميت شناخته نمي شود.

انتخابات سازمان نظام روانشناسي در پيش است، به نظرتان در دور جديد چه كساني با چه ويژگي هايي بايد در راس اين سازمان قرار بگيرند تا بتوانند ظرفيت هاي آن را بالفعل كنند؟

به نظرم انتخاب دوباره چهره هاي پيش كسوت كه در گذشته از اساتيد ما بوده، كتاب نوشته‌اند و الان در مقام بازنشستگي هستند ديگرانتخاب مناسبي نيست. چون اين افراد عموما قدرت لابي گري و كارايي اجرايي شان را از دست داده اند. از اين افرادپيشكسوت مي توان در كميسيون هاي مشورتي بهره برد. به نظرم بايد متخصصين در حوزه خودشان كه توانايي لازم و شخصيت جامعه پسندي دارند، دلسوز فازغ التصيلان باشند و به حضور غير باليني كارشناسان معتقد باشند و پيگير امور با سازمانها باشند، نه مجادله با آنها و همچنين توان پيشبرد اهداف علمي و پژوهشي را دارند، در راس سازمان نظام روانشناسي حضور يابند.

چه نقدي به وضعيت موجود سازمان نظام روانشاسي داريد؟

به نظرم در شرايط مطلوبي نيست. سازمان هم از نظر قانوني مشكلاتي دارد مثلا بودجه و امكاناتي ندارد كه بتواند به معاون و اعضاي شوراي مركزي حقوق بدهد و از سوي ديگر توان لابي گري مناسب با ديگر ارگانها و نهادها را ندارد و متاسفانه برخي اعضاي آن به دنبال بهره برداري شخصي از موقعيت سازمان و ايجاد رانت شخصي هستند.